مهمونی

ساخت وبلاگ

سلام امروز برا نهار زن عمو وپسر عموهات اومده بود همه چی عالییی بود ولی یکم غریبگی میکردی وپسر کوچش هر وقت که داد میزد برا تو گریه میکردی ،نمیدونم ورا به صدای بلند اینقدر حساسی،فکر میکنی دعوات میکنه ،خیلی مودب بودی ووسایلاتو به همه می دادی ،پسرم بهت افتخار میکنم که اینقدر اقایی ،


[ موضوع : ]

خاطرات شیرین کودکی...
ما را در سایت خاطرات شیرین کودکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8barfdone9 بازدید : 13 تاريخ : پنجشنبه 7 ارديبهشت 1396 ساعت: 23:56